اصول طب قديم
1- اجزاي تشکيل دهنده جهان تحت نظم و آهنگ خاصي هستند و قوانين مشخص و ثابتي بر آنها حکم فرما ميباشد.
2- جهان در يک مجموعه واحد و محدود و منظم قرار دارد.
3- يک جسم هر قدر به مبدا توليد وجود خود (مبدا نور) نزديک گردد داراي حرارت بيشتري خواهد شد و اين حرارت از حرکت بهوجود آمده و مبدا وجود جسم حرکت ميباشد. در اثر حرارت بهدليل ايجاد انبساط و گستردگي و درنتيجه يک جسم هرچقدر به مبدا نزديکتر باشد، منبسطتر و گرمتر خواهد بود و بالعکس هر چقدر اين فاصله بيشتر از آن باشد آن جسم خشکتر و شکنندهتر ميباشد و در نتيجه قابل تجزيه و تکثير ميگردد و باعث تکثير و اشکال مختلف آن خواهد شد.
4- عالم زمين يا دنيا پايينترين مرتبه وجود ميباشد که سردترين و خشکترين ميباشد و در اين عالم اجسام قابل تجزيه و تکثير ميباشد
5- اساس ساختمان جهان بر اساس 4 صفت ميباشد که اين صفات چهارگانه دو به دو با يکديگر متضاد هستند: الف- حرارت ب- برودت ج- رطوبت د- يبوست يا خشکي
6- از مخلوط دو به دو صفات چهارگانه طبايع، اجسام و عناصر بدين قرار بهوجود ميآيد: الف- سرد و خشک ب- سرد و تر ج- گرم و تر د- گرم و خشک
7- موجودات از لحاظ شباهت ظاهري به طريق زير دستهبندي ميگردند: جامدات که نماينده آن زمين يا خاک است. مايعات که نماينده آن آب است. گاز يا بخار که نماينده آن هوا است. نيروها که نماينده آن آتش و نور است.
عناصر چهارگانه
خاک: جسمي است ساده و داراي سنگيني که در مرکز ساير عناصر قرار گرفته است. اين جسم ثابت و ساکن است اما به سوي مرکز خويش گرايش دارد.
آب: جسمي است ساده و روان و داراي سنگيني زياد بهطوريکه خاک را در بر ميگيرد و همواره به سوي مرکز آن در حرکت است.
هوا: جسمي است ساده و داراي سبکي زياد که بالاتر از آب و پايين تر از آتش واقع شده و همواره به هر سوي در حرکت است.
آتش: جسمي است ساده و روشن داراي سبکي مطلق و بالاتر از همه عناصر قرار دارد و همواره در جهت عکس مرکز خود حرکت ميکند.
8- در سلسله موجودات هرچه از طرف جامدات به طرف گاز و نور پيش برويم هم وزن مولکولي و درجه ناخاصي آنها کمتر ميگردد.
جامدات وخاک فشردهترين، کثيفترين و پايينترين موجودات ميباشد در حاليکه نور و آتش گسترهترين، لطيفترين و عاليترين موجودات هستند.
با توجه به خاصيت طبايع گفته شده ميتوان گفت آتش داراي صفت گرم و خشک، هوا دراي صفت گرم و تر، آب داراي صفت سرد و تر و خاک داراي صفت سرد و خشک ميباشد.
9- موجودات زميني و عناصر در اثر گردش افلاک (4 گردش) بهوجود آمدهاند. در گردش اول، طبيعتهاي مفرده يعني حرارت، خشکي، برودت و رطوبت بهوجود آمده است. در گردش دوم اين چهار طبيعت با هم ممزوج شده و از دو به دوي آنها با هم آتش، هوا، آب و خاک بهوجود آمدهاند که عناصر اوليه تشکيل دهنده کره زمين و ساير کرات ميباشند. در گردش سوم موجودات مرکب بهوجود آمدند در مرحله اول معادن توليد شدند که آنها را اولين مرکب گويند و در مرحله بعدي نباتات و حيوانات بهوجود آمدند که به آنها دومين مرکب ميگويند و مجموع آنها خوراک انسان را تشکيل ميدهد. در چهارمين گردش و آخرين مرحله حيوان ناطق يعني انسان بهوجود آمده است که آنها را سومين مرکب مينامند.
10- مقصود از مزاجها ترکيب شدن عناصر چهارگانه ميباشد. که قابل تفکيک نيستند و کيفيت جديدي بهوجود ميآورند هر شخصي داراي مزاجي است که مربوط به خود او بوده و با افراد ديگر متفاوت است.
دانشمندان طب گياهي معتقدند همانطوريکه افراد بشر از نظر شکل، اندام، قد، وزن و صورت ظاهري تفاوت دارند از نظر وضعيت بدني نيز مختلفند و اين اختلاف بهعلت موادي است که بدن آنها را ميسازد، ورود روزانه اجزاء و مواد مختلف به بدن باعث بهوجود آمدن مزاج ميشود. لذا ميتوان گفت که مزاج حالت فعاليت کل بدن است به عبارت ديگر حالت و وضع بدني هر فرد را مزاج ميگويند.
مزاجها دو دسته هستند:
الف- مزاجهاي مفرد، هرگاه دو مزاج در طبيعت با هم برابر باشند ولي سومي از چهارمي قويتر ميباشد مثلاً اگر گرمي و سردي مساوي باشند و خشکي بر تري غلبه نمايند گويند مزاج خشک است.
تعدا مزاجهاي مفرد 4 تا ميباشد (گرم، سرد، خشک و مرطوب). گرمي را بهعلت وجود انرژي و سردي را بهعلت تفرق و ضعف، خشکي را بهعلت افزايش املاح در بدن و رطوبت را بهعلت جمع شدن مايعات در سلولهاي بدن ميدانند
ب- دسته دوم مزاجهاي مرکب ميباشد که دو صفت به صورت غالب و دو صفت به صورت مغلوب بوده و در نتيجه 4 مزاج مرکب بهوجود ميآيد که شامل گرم و خشک، گرم و تر، سرد و تر، سرد و خشک ميباشد. در کل 9 مزاج خواهيم داشت که 4 تا مفرد و 4 تا مرکب و نهمين مزاج مزاج معتدل ميباشد.
11- مقصود از اخلاط که جمع خلط است، جسم تر و سيالي است که از دگرگوني خوراکها در انسان بهوجود ميآيد، و در بدن در گردش ميباشد که به آن الف- صفرا يا زرداب، ب- دم يا خون، ج- بلغم يا خون سفيد و د- سودا يا زرداب سوخته مينامند.